ترجمه مقاله

معنقة

لغت‌نامه دهخدا

معنقة. [ م ِ ن َ ق َ ] (ع اِ) گردن بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قلاده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ج 7 ص 26). || کوه خرد پیش توده ریگ و مطابق قیاس این کلمه مِعناقَة باید باشد زیرا در جمع گویند معانیق الرمال . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). توده ریگ دراز کوچک پیش توده ریگ . (از تاج العروس ج 7 ص 26) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله