ترجمه مقاله

معین واعظ

لغت‌نامه دهخدا

معین واعظ. [ م ُ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) صاحب مجالس النفائس آرد: پسر مولانا محمد فرهی است که از مشاهیر است و او حالا واعظ مقرر شهر است این مطلع از اوست :
مگر فصل بهار آمد که عالم سبز و خرم شد
مگر وصل نگار آمد که دل با وصل همدم شد.
(از مجالس النفائس 94). و رجوع به همین مأخذ ص 269 شود.
ترجمه مقاله