معیوب کردن
لغتنامه دهخدا
معیوب کردن . [ م َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عیب ناک کردن . دارای عیب و نقص کردن . تباه کردن . خراب کردن : وصم ؛ معیوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
می تنی تاری که جاروبش کنند
می کشی طرحی که معیوبش کنند.
می تنی تاری که جاروبش کنند
می کشی طرحی که معیوبش کنند.
پروین اعتصامی .