مغارب
لغتنامه دهخدا
مغارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مغرب . جای فروشدن آفتاب . (آنندراج ). ج ِ مغرب . (ناظم الاطباء). مغربها. مقابل مشارق :
ممدوح ائمه و سلاطین
مشهور مشارق و مغارب .
و رجوع به مغرب شود.
ممدوح ائمه و سلاطین
مشهور مشارق و مغارب .
انوری .
و رجوع به مغرب شود.