ترجمه مقاله

مغازل

لغت‌نامه دهخدا

مغازل . [ م َ زِ ] (ع اِ) ج ِ مغزل [ م َ زَ / م ِزَ / م ُ زَ ] . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مغزل شود. || لکلک . (دزی ج 1 ص 6). و رجوع به همین کلمه شود. || کنده های خرمن کوب .(منتهی الارب ). عمودهای نورج . (ناظم الاطباء). عمودهای نورج که بدان خرمنها راکوبند. (از اقرب الموارد). ستونها و چوبهای گردونی است که به او خرد کرده می شود خرمنها. (شرح قاموس ).
ترجمه مقاله