ترجمه مقاله

مغتال

لغت‌نامه دهخدا

مغتال . [ م ُ ] (ع ص ) (از «غ ول ») به ناگاه کشنده . به خدعه کشنده : چون روباه محتال و چون گرگ مغتال و چون سایه منتقل و چون سراب بیحاصل است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 181 و 182). مردمان این شهر به غایت گربز و محتال و زراق و مغتال اند. (سندبادنامه ص 303). و رجوع به به اغتیال شود.
ترجمه مقاله