ترجمه مقاله

مغر

لغت‌نامه دهخدا

مغر. [ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بشتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مغر فی البلاد مغراً؛ رفت در شهرها و به شتاب رفت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رأیته یمغر به بعیره ؛ دیدم او را با شترش که به شتاب می رفت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله