ترجمه مقاله

مغزی

لغت‌نامه دهخدا

مغزی . [ م َ زا ] (ع اِ) غزو. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قصد که به سوی دشمن بود به حرب . ج ، مغازی . (مهذب الاسماء). غزو. ج ، مغازی . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به غزو شود. || موضع غزو. (از اقرب الموارد). جنگ گاه . میدان جنگ . ج ، مغازی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زمان غزو. (از اقرب الموارد). || مراد و مقصود: مغزی الکلام ؛ مراد سخن . یقال : عرفت مغزاه ؛ ای مراده و مقصده . (از منتهی الارب ). مقصود و مراد از سخن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مغازی . (اقرب الموارد). مقصود. قصد. غرض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): فاقبل علیه ابوبکر فقال له یا هذا قد عرفت مغزاک .(معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 231، یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله