ترجمه مقاله

مغص

لغت‌نامه دهخدا

مغص . [ م َ / م َ غ َ ] (ع اِ) برنیش . (مهذب الاسماء). دردی است مر شکم را و آن اکثر در روده های باریک عارض شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دردشکم و پیچش شکم و پیچش ناف . (ناظم الاطباء). دردی که بر شکم عارض شود و پیچیدگی روده ها. و اگر آن با احتباس مدفوع همراه باشد قولنج نامیده می شود. (از اقرب الموارد). پیچش شکم و پیچش ناف و درد کردن روده . (غیاث ). درد شکم و پیچیدگی روده ها بدون احتباس مدفوع چه احتباس مدفوع مخصوص بیماری قولنج است و سدیدی گوید:دردی است در روده های زبرین ، ولی به حد قولنج نمی رسد. (از بحر الجواهر). پیچ . پیچش . دل پیچه . زورپیچ . دردی که در شکم عارض شود از کشش روده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گربه کرده چنگ خود اندر قفص
نام چنگش درد و سرسام و مغص .

مولوی (مثنوی چ خاور ص 201).


ای بسا مرغا ز معده در مغص
بر کنار بام محبوس قفص .

مولوی (مثنوی چ خاور ص 164).


و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || (ص ) عرب این کلمه را کنایه از ثقیل دانند و گویند: فلان مغص ؛ فلان ثقیل است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله