ترجمه مقاله

مغلطه

لغت‌نامه دهخدا

مغلطه . [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. (از ناظم الاطباء). مغلطة :
رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم .

حافظ.


- به مغلطه افتادن ؛ به شک و شبهه افتادن و به راه غلط افتادن . (ناظم الاطباء).
- مغلطه زدن ؛ مغلطه کردن :
باریک شد اینجا سخن ، دم می نگنجد در دهن
من مغلطه خواهم زدن ، اینجا روا باشد دغا.

مولوی (از آنندراج ).


و رجوع به ترکیب بعدشود.
- مغلطه کردن ؛ در اشتباه انداختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب قبل شود.
|| فارسیان به معنی دغا و فریب و با لفظ زدن و دادن و بستن و خوردن استعمال نمایند. (آنندراج ).
- مغلطه خوردن ؛ فریب خوردن :
نخوری مغلطه ٔ مهر که کرده ست قبول
آسمان آدمیان را به حوادث زایی .

درویش واله هروی (از آنندراج ).


- مغلطه دادن ؛ فریب دادن :
اینکه سودم قدم بی طمعی در ره او
صورت فقرپرستیش مرا مغلطه داد.

درویش واله هروی (از آنندراج ).


|| جایی که مردم در آن به اشتباه و غلطی افتند. (غیاث ) (از آنندراج ). جایی که کسی را به شک و شبهه می اندازد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله