ترجمه مقاله

مغیض

لغت‌نامه دهخدا

مغیض . [ م َ ] (ع اِ) جای کم آب . (ناظم الاطباء). || موضع اجتماع آب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): مغیض الماء؛ محل گرد آمدن آب . ج ، مغایض . (از اقرب الموارد) : به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغیضی معروف به گاوخوانی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). || مدخل آب در زمین . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح طب ) موضع اجتماع فضول . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): دومغیض کبد؛ مراره و طحال است . (از بحر الجواهر، یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله