ترجمه مقاله

مفارق

لغت‌نامه دهخدا

مفارق . [ م ُ رِ ] (ع ص ) جداشونده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفارقة شود.
- عرض مفارق ؛ (اصطلاح منطق ) در اصطلاح منطقیان ، عرض غیرلازم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به عرض شود.
|| (اصطلاح حکمت و کلام ) نزد حکما و متکلمان ، ممکنی که متحیز و حال ّ در متحیز نباشد و آن را مجرد نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). موجود غیرمادی و از آن جهت مفارق گویند که جدای از ماده و مافوق اجسام و جسمانیات است . (فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ). جوهری جز هیولی و صورت و جسم . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به مفارقات و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله