ترجمه مقاله

مفحص

لغت‌نامه دهخدا

مفحص . [ م َ ح َ ] (ع اِ) آشیان کتو. ج ، مفاحص . (مهذب الاسماء).خانه ٔ مرغ سنگخوار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : پیش آسیب صواعق حادثات چه بنگه موری و چه تخت هواپیمای سلیمانی چه مفحص قطاتی ، چه قله ٔ قاف سیمرغی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 10). پیش صدمه ٔ زلزال آفات که هادم اللذات است ... چه خان عنکبوتی چه باره ٔ اسکندری چه مفحص قطاة چه قیصریه و قصر قیصری . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 58).
ترجمه مقاله