ترجمه مقاله

مفردسوار

لغت‌نامه دهخدا

مفردسوار. [ م ُ رَ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) یکه تاز. (آنندراج ). کسی که تنها و یکه سوار می شود. (ناظم الاطباء) :
خبر داد عارض که سیصدهزار
برآمد دلیران مفردسوار.

نظامی .


ز مفردسواران دانسته کار
ز لشکر رقم کرده ای پنج هزار.

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


و رجوع به مفرد شود.
ترجمه مقاله