ترجمه مقاله

مفسده

لغت‌نامه دهخدا

مفسده . [ م َ س َدَ / دِ ] (از ع ، اِ) بدی و تباهی . زیان و فساد. هرچیز زیان آور. (از ناظم الاطباء). مفسدة :
ایزد که همی کرد مرکب تن و جان
در هر عضوی مصلحتی کرد نهان
گر مفسده ای ندیده بودی به زبان
محبوس نکردیش به زندان دهان .

مسعودسعد.


و رجوع به دو مدخل قبل شود.
ترجمه مقاله