مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (ع ص ) افزون کرده شده و فوقیت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تفضیل داده شده و افزون کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تفضیل شود.
- مفضل شدن ؛ تفضیل یافتن . برتری یافتن . افزونی یافتن : آدم گفتند بدین نامها مفضل شد بر فرشتگان که خدای آموخت به الهام نه نامهای گفتنی . (جامعالحکمتین ص 14).
|| رجل مفضل ؛ مرد بسیارفضل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).
- مفضل شدن ؛ تفضیل یافتن . برتری یافتن . افزونی یافتن : آدم گفتند بدین نامها مفضل شد بر فرشتگان که خدای آموخت به الهام نه نامهای گفتنی . (جامعالحکمتین ص 14).
|| رجل مفضل ؛ مرد بسیارفضل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).