ترجمه مقاله

مفلح

لغت‌نامه دهخدا

مفلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) رستگار. (دهار). نیکبخت . (مهذب الاسماء). پیروزی یابنده و رستگار. (آنندراج ). رستگار و پیروزمند. (ناظم الاطباء). ج ، مفلحین : فأمّا من تاب و آمن و عمل صالحاً فعسی ̍ أن یکون من المفلحین . (قرآن 67/28).
می گزندش تا ز ادب آنجا رود
در مقام اولین مفلح شود.

مولوی (مثنوی چ خاور ص 142).


ترجمه مقاله