ترجمه مقاله

مفلق

لغت‌نامه دهخدا

مفلق . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) تخلص میرزا محمدعلی طهرانی ، ملقب به فخرالادباء. از اجله ٔ ادبا و شعرای معاصر فتحعلی شاه قاجار که تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار زنده بود. (از ناظم الاطباء). صاحب مجمع الفصحاء آرد: از اجله ٔ نجبای طهران است و در کمالات محسود اقران ، صحبتش مکرر دست داده ، در شاعری طرزی خوب و سیاقی مرغوب دارند... از حضرت خاقان مغفور ، صدرالشعرا لقب داشتی ... و از حاجی میرزاآقاسی فخرالادباء لقب یافته و بدین لقب مفاخرت کند. در فن قصیده سرایی ازفحول شعرای معاصرین محسوب می گردد. از اشعار اوست :
ای موی چه چیزی که چنین جلوه گر آیی
گه مشک و گهی عنبرم اندر نظر آیی
گاهی ز بن گوش زنی سر چو قرنفل
گاهی ز بر لب چو سپرغم بدرآیی
گه ابر و گهی هاله به چشم آئیم از دور
گه مار و گهی مور چو نزدیکتر آیی
گر ابر نه ای از چه شوی حایل خورشید
گر هاله نه ای از چه به دور قمر آیی
گر مار نه ای از چه زنی حلقه سر گنج
ور مور نه ای از چه به گرد شکر آیی .

(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 478 و 481).


ترجمه مقاله