ترجمه مقاله

مفوف

لغت‌نامه دهخدا

مفوف . [ م ُ ف َوْ وَ ] (ع ص ) برد مفوف ؛ چادر تنک که در وی خطهای سپید باشد، یا عام است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برد نازک . گویند بردی که طولاً در آن خطوط سفید باشد. (از اقرب الموارد). چادر تنک منقش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگرچه کسوت مهلهل عجمیه ام خلق است ، حله مفوف عربیتم نیک نو است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 17). || صفت رنگ اسب است . اسب ابرشی که نقطه های سفید کوچکی داشته باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 15).
ترجمه مقاله