ترجمه مقاله

مقاتلت

لغت‌نامه دهخدا

مقاتلت . [ م ُ ت َ / ت ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مقاتلة. جنگ و کشتار : مقاتلتی عظیم و حربی قوی پدید آمد. (سندبادنامه ص 202). میان فریقین مقاتلتی فاحش رفت و از جانبین قتل بسیار افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بدان صفت هر دو حقیقت شمردند که او [قصاب ] از حال اجتماع ایشان [زن قصاب و باغبان ] خبر داشته است و به مقاتلت آمده . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 134). آن کس که به مقابلت و مقاتلت تلقی کرد... به اتباع و اولاد... نیست گردانید. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 17). هنگام مقابلت و مقاتلت صفوف سربه سر حشو باشند و هیچ کدام به میدان مبارزات بارزنشوند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 23). ایشان درجنگ و مقاتلت مبالغت نمودند. (جهانگشای جوینی ایضاًص 68). امیر خراسان ... به پاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کرد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 15). و رجوع به مقاتلة شود.
ترجمه مقاله