ترجمه مقاله

مقارض

لغت‌نامه دهخدا

مقارض . [ م َ رِ ] (ع اِ) کشت اندک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین تنک کاشته . (ناظم الاطباء). || جاهایی که در آن آبکش به جهت کمی آب درچاه فروشود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خنورهای می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوعی از ظروف شراب . (از اقرب الموارد). || سبوهای بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ مقرض . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله