ترجمه مقاله

مقارعت

لغت‌نامه دهخدا

مقارعت . [ م ُ رَ / رِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مقارعة. واکوفتن دلیران یکدیگر را : طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین به گوش روزگار آمد. (مرزبان نامه ). و اصحاب شمس المعالی دل بر مقارعت و مماصعت قوم قرار نهادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 265). و رجوع به مقارعة شود.
ترجمه مقاله