ترجمه مقاله

مقاسمة

لغت‌نامه دهخدا

مقاسمة. [ م ُ س َ م َ ] (ع مص ) با کسی سوگند خوردن . (المصادرزوزنی ). کسی را سوگند خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). از برای کسی سوگند خوردن . (ترجمان القرآن ). سوگند کردن برای کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || کسی را سوگند دادن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || با کسی چیزی قسمت کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). چیزی را با کسی بخش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || بهره و بخش خود را گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مدخل بعد شود.
ترجمه مقاله