ترجمه مقاله

مقاعد

لغت‌نامه دهخدا

مقاعد. [ م َ ع ِ] (ع اِ) ج ِ مَقعَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ مقعد و مقعدة. (ناظم الاطباء). جاهای نشستن . (غیاث ) (آنندراج ). || جاهای قرار گرفتن : رکیک تر سخنی از او محکم و متین نماید و در مقاعدسمع قبول نشیند. (مرزبان نامه ). و رجوع به مقعد شود. || ترکوا مقاعدهم ؛ مراکز خویش را ترک کردند و این از باب مجاز است . (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله