ترجمه مقاله

مقام

لغت‌نامه دهخدا

مقام . [ م َ ] (اِخ ) سنگی است که حضرت ابراهیم هنگام بنای بیت بر آن ایستاد و گویند سنگی است که چون زوجه ٔ اسماعیل سر او را می شست حضرت بالای آن ایستاده بود و این همان سنگ معروفی است که به امر خدا در مسجدالحرام نهاده اند و مردم نزد آن نماز گزارند. (از معجم البلدان ) : خدای تعالی از میان زمزم و مقام پیغامبر را به معراج برد. (مجمل التواریخ و القصص ص 24).
هست سم مرکب و پای رکابت در عجم
همچنان کاندر عرب رکن و مقام است و حجر.

امیرمعزی .


او کعبه ٔ علوم و کف و کلک و مجلسش
بودند زمزم و حجرالاسود و مقام .

خاقانی .


به زمزم و عرفات و حطیم ورکن و مقام
به عمره وحجر و مروه و صفا و منی .

؟ (از سندبادنامه ص 143).


و رجوع به مقام ابراهیم شود.
ترجمه مقاله