ترجمه مقاله

مقتدح

لغت‌نامه دهخدا

مقتدح . [ م ُت َ دِ ] (ع ص ) آنکه از آتش زنه آتش می گیرد. (ناظم الاطباء). به چخماق زننده آتش زنه را . (آنندراج ). || آنکه از دیگ شوربامی آشامد. (ناظم الاطباء). شوربا به کفلیز برگیرنده . (آنندراج ). || مدبّر در کارها. (ناظم الاطباء). اندیشه کار. (آنندراج ). و رجوع به اقتداح شود.
ترجمه مقاله