ترجمه مقاله

مقحم

لغت‌نامه دهخدا

مقحم . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) سست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضعیف . (اقرب الموارد). || شتری که دندانهای ثنایا و رباعیات وی در یک سال برآمده و دندان روی دندان درمی آورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اعرابی که در دشت نشو و نما یافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آن که در قحطی ترک دیار خود می کند. (ناظم الاطباء). || در چیزی انداخته شده . (غیاث ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله