ترجمه مقاله

مقرشة

لغت‌نامه دهخدا

مقرشة. [ م ُ ق َرْ رَ ش َ ] (ع اِ) خشکسال ، بدان جهت که مردم در آن فراهم آیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خشکسال شدید زیرا که در خشکسالی مردم از دور و نزدیک در یک جا گردآیند. (از اقرب الموارد). خشکسال . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله