ترجمه مقاله

مقرمة

لغت‌نامه دهخدا

مقرمة. [ م ِ رَ م َ ] (ع اِ) پرده ٔ رنگین از پشم که در وی نقش ونگار باشد یا پرده تنک . مِقرَم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقرمه شود. || جای نشست از فرش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در لسان العرب و محیط المحیط و اقرب الموارد «محبس الفراش » معنی شده ،محتملاً صاحب منتهی الارب محبس را مجلس خوانده است .
ترجمه مقاله