ترجمه مقاله

مقرم

لغت‌نامه دهخدا

مقرم . [ م ُ رَ ] (ع ص ) شتر گرامی که بر وی بار نکنند و خوار ورام ننمایند و به جهت گشنی بدارند آن را یا بجهت آنکه فربه شود تا بکشند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). شتری که بر آن بار نکنند و رام ننمایند و فقط برای گشنی نگاه دارند. (از اقرب الموارد). شتر نر. (غیاث ). || مهتر قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- قرم مقرم ؛ مهتر و سید و امیر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله