ترجمه مقاله

مقرن

لغت‌نامه دهخدا

مقرن . [ م ُ رِ ] (ع ص ) توانایی و قوت دهنده و یاریگر و منه قوله تعالی : و ما کنا له مقرنین ؛ ای مطیقین . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آن که او را یاریگر نباشد در ستور راندن و کشاورزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). صاحب گوسفند و شتری که بر اداره ٔ ملک خود توانا نباشد و کمکی برای اداره ٔ ملک یا سیراب کردن شتران و یا راندن ستور نداشته باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله