ترجمه مقاله

مقر

لغت‌نامه دهخدا

مقر. [ م َ ] (ع مص ) گردن شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). به عصا کوفتن گردن را چنانکه استخوان بشکند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تر داشتن ماهی را در سرکه که نمک آن بدر رود. (آنندراج ) (منتهی الارب ). در سرکه خوابانیدن ماهی شور را. (از اقرب الموارد). در سرکه خیسانیدن ماهی نمک سود را تا نمک آن دررود. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله