ترجمه مقاله

مقعار

لغت‌نامه دهخدا

مقعار. [ م ِ ] (ع ص ) مرد درپیچان لب در سخن . (منتهی الارب ). مردی که کلام را از بن حلق خود خارج می کند. قَیعَر. (از اقرب الموارد). رجل مقعار؛ مردی که از بن حلق حرف می زند.(ناظم الاطباء). || قعب مقعار؛ قعب فراخ دورتک . (منتهی الارب ). کاسه ٔ فراخ گود. (از اقرب الموارد). قدح مقعار؛ قدح فراخ و دورتک . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله