ترجمه مقاله

مقعدة

لغت‌نامه دهخدا

مقعدة. [ م ُ ع َ دَ ] (ع ص ، اِ) زنبیل از برگ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنبیل از برگ خرما بافته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چاهی که بی آب برآمده گذاشته باشند آن را. ج ، مقعدات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهی که هرچه بکنند به آب نرسد و آن را واگذارند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مؤنث مُقعَد. (اقرب الموارد). رجوع به مقعد شود.
ترجمه مقاله