ترجمه مقاله

مقلس

لغت‌نامه دهخدا

مقلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: این وصف فاعلی را از باب افعال در لغتنامه ها نیافتم ومقلس از باب تفعیل بمعنی بازیگر گاه قدوم ملوک و امرا آمده است :
بهره ورند از سخات اهل صلاح و فساد
زاهد و عابد چنانک ، مقلس و قلاش و رند.

سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ترجمه مقاله