ترجمه مقاله

مقهاء

لغت‌نامه دهخدا

مقهاء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث امقه ؛ زنی که سپیدی چشم وی با اندک کبودی باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زنی که کنج چشم و پلکهای وی از کمی مژه سرخ شده باشد. (از اقرب الموارد). || امراءة مقهاء؛ زنی که سپیدی آن زشت باشد و مانند سپیدی گچ بود. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله