ترجمه مقاله

مقوله

لغت‌نامه دهخدا

مقوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) سخن گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته . گفتار. ج ، مقولات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درباب ؛ از هر مقوله ای ؛ از هر دری . از هر بابی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- از مقوله ٔ چیزی ؛ در باب آن . درباره ٔآن : دیگر از مقوله ٔ مذهب حرفی مذکور مجلس او نشد. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 117).
|| (اصطلاح فلسفی ) هر یک از معظم ماهیاتی را که عقول و اذهان را به آن احاطتی تواند بود مقوله گویند وبه مذهب ارسطو ماهیات مذکوره محصور در ده مقوله باشند. (از اساس الاقتباس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مقوله ، نزد حکما بر جوهر و اعراض نهگانه که من حیث المجموع آنها را مقولات عشره نامند اطلاق شود. تاء در کلمه ٔ مقوله یا تاء مبالغه است یا تائی است که بواسطه ٔنقل از وصفیت به اسمیت در آخر لفظ مقول افزوده اند. (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مقولات و مقول شود.
ترجمه مقاله