ملاتجلی
لغتنامه دهخدا
ملاتجلی . [ م ُل ْ لا ت َ ج َل ْ لی ] (اِخ ) شاعری است از بخارا که در اواخر عمر مقیم بلخ شد و در همانجا درگذشت . از اوست :
هنوزلب به دعا ناگشوده از صد جا
رسید مژده که درهای آسمان بستند.
و رجوع به تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر چ شهیدی و فرهنگ سخنوران شود.
هنوزلب به دعا ناگشوده از صد جا
رسید مژده که درهای آسمان بستند.
و رجوع به تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر چ شهیدی و فرهنگ سخنوران شود.