ترجمه مقاله

ملاث

لغت‌نامه دهخدا

ملاث . [ م َ ] (ع ص ) مرد بزرگ قدر شریف . مِلوَث . ج ، ملاوث . ملاوثة. ملاویث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) انه لنعم الملاث للضیفان ؛ همانا او پناهگاه خوبی برای میهمانان است . (از اقرب الموارد). || جایی که بدان دور زند چیزی و مراد از «ملاث الازار» در عبارت «عقیلیة اما ملاث ازارها» سرین است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله