ترجمه مقاله

ملاحس

لغت‌نامه دهخدا

ملاحس . [ م َ ح ِ ] (ع اِ) جایهای لیسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- امثال :
ترکته بملاحس البقر اولاده ؛ یعنی ترک کردم او را در فلاتی و مراد آن است که معلوم نیست او در کجاست . (از اقرب الموارد). گذاشتم اورا در دشت بی آب و گیاه که دانسته نشود کجاست یا درجایی که از بی آبی و بی علفی می لیسد گاو وحش بچه خود را. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله