ترجمه مقاله

ملاصق

لغت‌نامه دهخدا

ملاصق . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) متصل و برچسبیده و پیوسته و نزدیک . (ناظم الاطباء) : در همسایگی قصاب باغی بود ملاصق به سرای او. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 134). جایهای ظاهر شدن آب به رودخانه متصل و ملاصق است . (تاریخ قم ص 43). || یار و همدم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله