ترجمه مقاله

ملاهی

لغت‌نامه دهخدا

ملاهی . [ م َ ] (ع اِ) آلات بازی . (منتهی الارب ). ج ِ مِلهی ̍ و مِلهات . آلات و ادوات لهو و لعب .(ناظم الاطباء). ج ِ مِلهی ̍. (از اقرب الموارد) : به شرف نفس ... مستثنی بود و بر منهاج حکمت و قضیت دین مستقیم و از التفات به انواع معازف و ملاهی منزه و مبرا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 274).
- آلات الملاهی ؛ آلات موسیقی . (از اقرب الموارد).
|| بازیها.(غیاث ) (آنندراج ). بازیچه ها. جمع لهو (به غیر قیاس ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کار از لونی دیگر پیش باید گرفت و دست از ملاهی بباید کشید و لشکر نزد خویش عرض کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558).
مشغول مشو همچو این ستوران
از علم الهی بدین ملاهی .

ناصرخسرو.


در تجمل پادشاهی بنای ملاهی و مناهی را تمام برانداخته . (لباب الالباب چ نفیسی ص 50). ای که گفتی توانگران مشتغلند و ساهی و مست ملاهی . (گلستان ). محال است که با حسن طلعت ایشان گرد ملاهی گردند. (گلستان ).
قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن
گرت ایمان درست است به روز موعود.

سعدی .


ترجمه مقاله