ترجمه مقاله

ملطخ

لغت‌نامه دهخدا

ملطخ . [ م ُ ل َطْ طَ ] (ع ص )آلوده . آغشته . ملوث . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به لوث خبث باطن و آلودگی خیانت شهوت ملوث و ملطخ . (سندبادنامه ص 71). و رجوع به تلطیخ شود.
- ملطخ کردن ؛ آلودن . آلوده کردن : از دود چراغ دخمه ٔ دماغ ملطخ کرده ، چراغ از قلت دهن در رعشه افتاده ... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 117).
ترجمه مقاله