ملهمه
لغتنامه دهخدا
ملهمه . [ م ُ هَِم َ ] (ع ص ) تأنیث مُلهِم . الهام دهنده :
چو نفس مطمئنه ماهتاب و ملهمه جاسوس
نشان مدبر و مقبل ز لوامه ست جاویدان .
نفس اماره ست و لوامه ست ودیگر ملهمه
مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهن است .
رجوع به نفس ملهمه شود.
چو نفس مطمئنه ماهتاب و ملهمه جاسوس
نشان مدبر و مقبل ز لوامه ست جاویدان .
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 360).
نفس اماره ست و لوامه ست ودیگر ملهمه
مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهن است .
سنائی (دیوان چ مصفا ص 397).
رجوع به نفس ملهمه شود.