ترجمه مقاله

ملکمة

لغت‌نامه دهخدا

ملکمة. [ م ُ ل َک ْ ک َ م َ ] (ع ص ) کلیچه به دست باز کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کلیچه ٔ به دست پهن کرده . (ناظم الاطباء). || خف ملکمة؛ موزه ٔ پاره بردوخته . (مهذب الاسماء). و رجوع به ملَکّم شود.
ترجمه مقاله