ملک خواه
لغتنامه دهخدا
ملک خواه . [ م ُ خوا / خا ] (نف مرکب )ملک خواهنده . خواهنده ٔ ملک . طالب مملکت و پادشاهی . خواهان و دوستدار و نگهبان و نگهدار ملک :
جان من بخشیده ٔ شاهی است کاندر امر او
چند شاه تاج بخش است و امیر ملک خواه .
جان من بخشیده ٔ شاهی است کاندر امر او
چند شاه تاج بخش است و امیر ملک خواه .
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 501).