ملک سیرتی
لغتنامه دهخدا
ملک سیرتی . [ م َ ل َ رَ ] (حامص مرکب ) ملک خویی . فرشته خویی . خوش خویی :
کسی کوطریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
ولیکن تو جایش بدان و مکن
ملک سیرتی در گه شیطنت .
و رجوع به ملک سیرت شود.
کسی کوطریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
ولیکن تو جایش بدان و مکن
ملک سیرتی در گه شیطنت .
ابن یمین .
و رجوع به ملک سیرت شود.