ترجمه مقاله

مماسة

لغت‌نامه دهخدا

مماسة. [ م ُ ماس ْ س َ ] (ع مص ) مس کردن . دست مالیدن . مساس . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکدیگر را بسودن . (ترجمان القرآن ). مس کردن یکدیگر را. (ناظم الاطباء). || آرمیدن با زن . (از منتهی الارب )(از آنندراج ). جماع کردن . مجامعت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله