ترجمه مقاله

ممطول

لغت‌نامه دهخدا

ممطول . [ م َ ] (ع ص ) درازکشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیده شده . به درازا کشیده شده . (از اقرب الموارد). || به درازا کوفته شده . (ناظم الاطباء). به درازا کوفته و زده شده مانند شمشیر و جز آن . (از اقرب الموارد). شمشیر دراز. (مهذب الاسماء). || درنگ کرده ٔ در ادای وام . (ناظم الاطباء). وامی که در ادای آن امروز و فردا درنگ شده است .
ترجمه مقاله