ترجمه مقاله

مملح

لغت‌نامه دهخدا

مملح . [ م ُ م َل ْ ل َ ] (ع ص ) نمک زده . (آنندراج ). نمک سود: سمک مملح ؛ ماهی نمک زده . (ناظم الاطباء) : و قد یتخذ من هذا النبات [ من شرش ] قبل ان یخرج شوکه مملح یکون طیباً. (ابن البیطار، در کلمه ٔ شرش ).
ترجمه مقاله